دوتا پسرم خواب بودند و من خیلی معمولی تصمیم گرفتم سفینه فضایی خودم رو بسازم. واسه ساختنش لازم بود جایی پلن پروازم رو تشریح کنم .یه جورایی ثبت کنم  از اولش که سفینه رو ساختم ترتیب پیچهایی که بستم چه جوری بود . اینکه این روزهای اول که فضا نوردی میکردم  خیلی معمولی بودم و واسه نهار ماهی تدارک دیده بودم، به پسر ۴ساله ام ریاضی یاد میدادم و به پسر بیست و یک ماهه ام رنگها روتوی چشمهای پسر چهار ساله ام کهکشان رصد می کردم و توی چشمهای پسر دو ساله ام ستاره ها رو.و اینکه خیلی معمولی از اولش فضا نورد بودم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عقل و عشق Golden Child شروعي بر ادامه زندگيTakvin ربات محافظ گروه تلگرام دانشگاه پیام نور شاهین شهر_نظارت ۲۴ساعته عاشقانه های من و عشقم کرم های کامپیوتر پایگاه اطلاع رسانی مرکز آموزش و مشاوره کنکور باراد شیوا رایانه